۱۳۹۱ مهر ۱۴, جمعه

خود سانسوری



"سانسورچی" هم یکی از شغل‌های فرهنگی‌یه که اگه چه اسمش خیلی بده، ولی درآمدش ای بدی نیس، اونم بدون دردسر اونم تازه برای این بدنامش کردن که همچین دست توش زیاد نشه!(که البته مثل اینکه شده)
این دوستان سانسورچی که از صاحب‌منصبان وزارت ارشادن، بعد از سال‌ها تلاش بی وقفه و فعالیت‌های بی شک فرهنگی موفق شدن تعداد زیادی از هنرمندان و دوستان اهل قلم و...(روزنامه‌نگاران که جای خود دارن) رو تونستن به خود سانسوری برسونن. که البته همیشه بونه‌ای برای بقاء و ادامه کار بوده، که البته من هم بی‌نصیب از این معضل نبودم. من هم تا دلتون بخواد خود سانسوری کردم. البته یه جاهایی هم شاید قابل درک باشه ولی من شخصه بابت تمام خود سانسوری‌هام "پشیمانم" شدید!!!
اما...اُما...    اینجاش جالبه که این فضای خفقان سانسور در داخل چنان همچنان رو بعضی از دوستان تاثیر گذاشته  که کلا روی آوردن به خود سانسوری....، حالا هر کی به یه بهانه‌ای...
 مصلحتِ...الان وقتش نیس... حالا چه کاریه...شر میشه... چار تا رفیق و همکار داریم اونم از دست می‌دیم... این و بگیم از فضای داخل جدا می‌شیم... هیچ جا بهمون کار نمیدن... اله بله جیمبله...
بعضی از دوستان سردبیر رو که نگو و نپرس..به قول مموتی اوه اوه...
در کل من فکر می‌کنم چه در داخل چه در خارج ماییم که حد و مرزی برای "سانسور" تایین می‌کنیم.

]آس

۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه

واقعا خاک یا جان؟


سال‌هاست که این سوال رو از خودم می‌کنم به هر کی می‌گفتم جان... می‌گفت پس انقلابی نیستی... می‌گفتم خاک... عذاب وجدان می‌گرفتم.
داشتم به دست آورد‌های با شکوه انقلاب 57،افتخارانقلابی علیه دیکتاتوری فردی به سوی دموکراسی دینی فکرمی‌کردم...(چقدر دوست داشتم من هم چشم‌هام رو می‌بستم و بدون تفکر مثل بعضی از دوستان روشنفکر عزیز تر از جان به این دستاورد افتخار می‌کردم)
که اگر این انقلاب شکل

نمی‌گرفت چه انسان‌هایی که الان زنده بودند، سرسفره چه خانه‌هایی که نور پدر خاموش نمی‌شد... اعدام‌های دهه 60- جنگ ایران وعراق (که بدون شک اگر انقلابی نبود جنگی هم در کار نبود) قتل‌های دهه هفتاد، شهدای کودتای انتخاباتی دهه هشتاد، ترورهای دهه 60 و 70 ...
4 دهه سرکوب شهروندان و تقسیم کردم آن‌ها به شهروندان درجه یک و دو در تمامی دولت‌ها...
واقعا نمی‌دونم چطور میشه که در این عصریخ‌بندان هم‌چنان می‌شه ازمواضع انقلاب دفاع کرد...
شاید الان دیگه بتونم به جرات بگم، در این نظام مستبد و بی رحم و در هر نظام مستبد و بی‌رحم کیلومترها خاک وطنم فدای جان هموطنم.

۱۳۹۱ شهریور ۱۷, جمعه

کوچ بنفشه‌ها




روز یکشنبه دوازدهم شهریور 1391؛ گورستان تیه در حومه جنوبی پاریس شاهد گردهمایی گروهی از دوستداران فرهاد مهراد خواننده ایرانی بود که در کنار پوران گلفام همسر وی؛ دهمین سالگرد درگذشتش را گرامی داشتند. فرهاد به عنوان یکی از سیاسی‌‌ترین خوانندگان ایران در سال 1322 در تهران متولد شد و نهم شهریور 1381 در پاریس درگذشت.



                              دهمین سالگرد درگذشت فرهاد مهراد در پاریس
http://www.youtube.com/watch?v=9nF-6IfXQWg            

۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه

وقتی گفت سفره هفت سین بچینیم سکوت کردم! وقتی دوباره گفت سفره هفت سین میچینیم.! توجهی نکردم...
شایدم با خودم گفتم، دل خوش سیری چند؟
ولی وقتی امروز پشت در خونه رسیدم ،بوی سنبل راه پله ها رو قُرق کرده بود، که البته اولش انداختم تقصیر عطر دختر... همسایه! بعد که اومدم تو و دیدم هم سبزه اش سبز شده و هم هفت سینش جوره ، احساسی عجیبی بهم دست داد که انگار باید بپرم سر کوچه سنگک دوبل خشخاشی داغ بگیرم...
گفت: نمیچینی...خودم بچینم؟
گفتم: بخدا اگه بزارم...!
ای کاش بوی این سنبلا هم تو عکس میوفتاد...
استفاده میکنیم از این لحظات زیبا برای شاد شدن، برای اینکه حالمون رو به بهترین احوال تغییر بدیم و به فال نیک میگیریم مرخصی تعدادی از زندانیان دربندمون که به امید خدا سال دیگه شاد تر از هر سال پای سفره های رنگین هفت سینمون بشینیم
سال نو همه دوستان مبارک!

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

محارب در رسا

هیچ وقت یادم نمیره روزی که تصمیم گرفتم فیلمی به اسم "شبهای جوان" رو کلید بزنم، هیچ وقت فکر نمیکردم ساخت این فیلم سرنوشتم رو عوض کنه و اسمش به "زمانی که محارب نبودم" تغییر کنه!
این فیلم بخشی از کار هنری من نیست، این فیلم فقط بخشی از زندگی من...ه! این فیلم درد تک تک خیلی از ماهاست...
تک تک پلان هاش رو، دوست دارم! برای ساختش سختی کشیدم،خیلی، ولی هیچ کس نفهمید و احتمالا هم نفهمه، از همه چیم در حد توانم گذشتم و تک و تنها... خیلی وقتها از خودم پرسیدم آیا ارزشش رو داشت!؟
برای این کار همه چیم رو از دست دادم ،ولی شاید چیزهایی بدست آوردم که فعلا قدرش رو نمیدونم...
مهم اینه که به کاری که کردم ایمان داشتم تا ته جون،و ایمان دارم تا ته راه! مهم آدمها نیستن مهم راهه که روشنه...
تصمیم داشتم هیچ وقت این فیلم دیگه پخش نکنم البته یک شبکه هم برای پخشش مخالفت کرد! ولی یه خواب ساده و شرایط حال تصمیم گرفتم این فیلم رو به شبکه رسا بدم تا مردم توی این فیلم خودشون رو مثل ایستادن جلوی یک آینه ببینند، و به خودشون افتخار کنن... به رای دادنشون، به حق طلبیشون،به شهامت و ایستادگیشون به یکدلی و یکرنگیشون...
این فیلم رو به زودی میتونین در شبکه رسا ببینید...
به امید روزهایی که به خودمون برگردیم، شاد شاد


۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه

آدم نمیدونه گریه کنه یا بخنده !

اتوبوس دریایی از بندر عباس مسافر میزنه ببره جزیره هرمز، این وسط بنزین تموم میکنه تماس میگیره با کشتی نجات که آقا ما بنزینمون تموم شده بیاین کمک! کمک!!! کشتیه نجاتم 45 دقیقه بعد میرسه بهشون ، نرسیده دو تا ضربه میزنه به کشتیشون کمک نمیکنه هیچ کشتی رو هم غرق میکنه!!!! حالا زده غرق کرده 22 نفر افتادن تو آب ....کشتی نجااااات فقط یک حلقه لاستیک بادی و یک کشتی بادی داشته!!! حالا اینا همش بخوره تو سرشون ا...ین وسط یکی از خدمه ها گفته به من چه من 2 ماهه حقوق نگرفتم و هیچ کاری نمیکنه!!!!!!!! اونی کیم گفته کشتی چهار میلیارد تومانیم و تکون نمیدم که به گل نشینه!!!!!! آخرش هم از 22 نفر فقط 5 نفر زنده موندن!!! حالا اصلا همه اینها رو بزارین کنار گشت دریایی دونبال 16 تا جسد بوده ولی 17 تا جسد پیدا کرده!!!!!!! ا بعدم گفتن احتمالا یکی از این جسدا مال بومی نشیناس!!!! این خدمس ما داریم!!!؟؟؟ این کشتیه نجاته!!!؟؟؟ این دریاس ما داریم!!!! توش جسد پیدا میشه!!!! این مملکته ما داریم!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
آدم نمیدونه گریه کنه یا بخنده !

۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

شکایت شهروند درجه دو از حاکم وقت در بارگاه اللهی

من به عنوان شهروند درجه دو از حاکم وقت کشورم" آیت الله خامنه ای" نه به نا عدالت خانه قوه قضاییه، بلکه به عدالتخانه  در گاه الهی شکایت دارم !
قاضی: شکایت وارد است...
شهروند: روی سخنانم همینک با اهل اصول است :
مگر سه تن از شاگردان ممتاز آیت الله خمینی، آقای منتظری و آقای مطهری و آقای دکتر مهدی حائری یزدی نبودن که خود امام بارها این رو گفته بودند!؟
مرحوم منتظری رو قبول ندارین؟ باشه اصلا آقای دکتر یزدی رو هم میذاریم کنار. مرحوم مطهری رو که قبول دارین!؟ از زبان مرحوم مطهری در مورد معنی ولایت فقیه حرف میزنم:

((ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خود در رأس دولت
قرار بگیرد و عملا حکومت کند...تصور مردم آن روز-
دورۀ مشروطیت- و نیز مردم ما از ولایت فقیه این نبود
و نیست که فقها حکومت کنند و ادارۀ مملکت را به دست
گیرند...ولایت فقیه یک ولایت ایدئولوژیکی است و اساساً
فقیه را خود مردم انتخاب می کنندو این امر عین دموکراسی
است))

"مرتضی مطهری،پیرامون انقلاب اسلامی،انتشارات صدرا،ص85."

این گفته ها معنیش جز این نیست که شما هیچ کس رو حتی خدا رو جز خودتون قبول ندارین!؟
مرحوم مطهری که تازگیها خیلی بیشتر از قبل دارین سنگشو به سینتون میزنین( البته چون کسی براتون نمونده وقتی مصدقها و شریعتی ها رو منتظری ها و و و و و ... رو کم کم دارین با ما منافقین((هر کس با شما نیست)) هم ایدئولوژی معرفی می کنین که البته باعث افتخار ماست) در مورد روحانیت می فرمایند:

((روحانیت نه به طور مجموعه و دستگاه روحانیت باید وابسته
به دولت بشود و نه افرادی از روحانیین بیایند پستهای دولتی
را به جای دیگران اشغال کنند،بلکه روحانیت باید همان پست
خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات
حکومتها و دولتهاست،حفظ بکند))

"مرتضی مطهری،پیرامون جمهوری اسلامی،انتشارات صدرا،ص26 ."

آیا این نوشته ها تفکرات یک ضد ولایت فقیه نیست!؟
شمایی که شهروندان ایرانی را به دو دسته درجه یک و دو تقسیم میکنین مرحوم مطهری رو هم فراموش کنید.حضرت علی (ع) را نمی توان فراموش کرد.حتما کلام مولی علی(ع) را به یاد دارید که به عنوان امیر مسلمین با امت خود سخن گفت و رابطۀ خود را با مردم تعیین کرد تا بعدها حکام نتوانند به نام دین به گونۀ دیگر بر مردم حکومت کنند.امیرالمؤمنین فرمود:

((با من چنانکه با سرکشان گویند سخن مگویید و چونان که با تیزخویان کنند از من کناره مجویید،و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید و شنیدن حق را به من سنگین مپندارید،و نخواهم مرا بزرگ انگارید،چه آنکس که شنیدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وی دشوار بُوَد،کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است.پس،از گفتن حق،یا رای زدن در عدالت باز مایستید،که من نه برتر از آنم که خطا کنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم،مگر که خدا مرا درکار نفس کفایت کند که از من بر آن توانا تر است ))

"نهج البلاغه دکتر شهیدی،خطبۀ217،ص250."

برو ای زاهد خودبین که زچشم من و تو راز این پرده نهانست ونهان خواهد بود

اعتقاد به اصل نظام شما به معنی بستن دو چشم و دو گوش فقط و فقط معنا می گیرد.

من از درگاه الهی برای خوانده شدنم به اسم شهروند درجه دو از حاکمان شهرم شکایت دارم
من از درگاه الهی از حاکمان وقت که مرا منافق خواندند شکایت دارم (من که جای اسلحه قلم داشتم)
من از در گاه الهی از آقای علی خامنه ای شکایت دارم که خود را ولایت مطلقۀ فقیه خوانده و از اختیارات یازده گانۀ اصل یکصدو دهم قانون اساسی پای خود را فراتر گذاشته که این موضوع با قانون اساسی هم تعارض دارد
و خواستار حقوق شهروندی (حقوق مدنی،حقوق سیاسی،حقوق اجتماعی)خود هستم...

اعتراض کنید...
اعتراض وارد است...

محمد رضا کلانی شهروند درجه دو "از دیدگاه حاکم وقت"


۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

گپ با نیما کفیل دوانی(کارگردان،تدوینگر و نویسنده)

برنامه این هفته گپ در مورد انحلال خانه سینما و احتمال تحریم جشنواره فیلم فجر و انتخابات مجلس توسط سینماگران داخلی است و همچنین چند فیلم کوتاه از نیما