۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه

وقتی گفت سفره هفت سین بچینیم سکوت کردم! وقتی دوباره گفت سفره هفت سین میچینیم.! توجهی نکردم...
شایدم با خودم گفتم، دل خوش سیری چند؟
ولی وقتی امروز پشت در خونه رسیدم ،بوی سنبل راه پله ها رو قُرق کرده بود، که البته اولش انداختم تقصیر عطر دختر... همسایه! بعد که اومدم تو و دیدم هم سبزه اش سبز شده و هم هفت سینش جوره ، احساسی عجیبی بهم دست داد که انگار باید بپرم سر کوچه سنگک دوبل خشخاشی داغ بگیرم...
گفت: نمیچینی...خودم بچینم؟
گفتم: بخدا اگه بزارم...!
ای کاش بوی این سنبلا هم تو عکس میوفتاد...
استفاده میکنیم از این لحظات زیبا برای شاد شدن، برای اینکه حالمون رو به بهترین احوال تغییر بدیم و به فال نیک میگیریم مرخصی تعدادی از زندانیان دربندمون که به امید خدا سال دیگه شاد تر از هر سال پای سفره های رنگین هفت سینمون بشینیم
سال نو همه دوستان مبارک!