"سانسورچی" هم یکی از شغلهای فرهنگییه
که اگه چه اسمش خیلی بده، ولی درآمدش ای بدی نیس، اونم بدون دردسر اونم تازه برای
این بدنامش کردن که همچین دست توش زیاد نشه!(که البته مثل اینکه شده)
این دوستان سانسورچی
که از صاحبمنصبان وزارت ارشادن، بعد از سالها تلاش بی وقفه و فعالیتهای بی شک
فرهنگی موفق شدن تعداد زیادی از هنرمندان و دوستان اهل قلم و...(روزنامهنگاران که
جای خود دارن) رو تونستن به خود سانسوری برسونن. که البته همیشه بونهای برای بقاء
و ادامه کار بوده، که البته من هم بینصیب از این معضل نبودم. من هم تا دلتون
بخواد خود سانسوری کردم. البته یه جاهایی هم شاید قابل درک باشه ولی من شخصه بابت
تمام خود سانسوریهام "پشیمانم" شدید!!!
اما...اُما... اینجاش جالبه که این فضای خفقان سانسور در داخل
چنان همچنان رو بعضی از دوستان تاثیر گذاشته که کلا روی آوردن به خود سانسوری....، حالا هر
کی به یه بهانهای...
مصلحتِ...الان وقتش نیس... حالا چه کاریه...شر
میشه... چار تا رفیق و همکار داریم اونم از دست میدیم... این و بگیم از فضای داخل
جدا میشیم... هیچ جا بهمون کار نمیدن... اله بله جیمبله...
بعضی از دوستان
سردبیر رو که نگو و نپرس..به قول مموتی اوه اوه...
در کل من فکر میکنم
چه در داخل چه در خارج ماییم که حد و مرزی برای "سانسور" تایین میکنیم.